دخترشرقی

سلام به وب من خوش آمدید(آرزو)

باز هم قلبی به پایم افتاد / باز هم چشمی به رویم خیره شد

باز هم در گیر و دار یک نبرد/عشق من بر قلب فردی چیره شد

باز هم از چشمه لبهای من/تشنه ای سیراب شد سیراب شد

باز هم در بستر آغوش من/رهروی در خواب شد در خواب شد

بر دو چشمش دیده می دوزم به ناز/خود نمیدانم چه می جویم در آن

عاشقی دیوانه میخواهم که زود / بگذرد از جاه و مال و آبرو

او شراب بوسه میخواهد از من / من چه گویم قلب پر امید را

او به فکر لذت غافل که من /طالبم آن لذت جاوید را

من صفای عشق میخواهم از او/ تا فدا سازم وجود خویش را

او تنی میخواهد از من آتشین/ تا در او سبو زند تشویش را

او به من گوید ای آغوش گرم/ مست نازم کن که من دیوانه ام

من به او گویم ای نا آشنا / بگذر از من من تو را بیگانه ام * نا آشنا*

نوشته شده در شنبه 18 آذر 1391برچسب:عاشقانه, عارفانه, شعر زیبا,دلنوشته دخترها,ساعت 17:33 توسط آرزو| |

Design By : Mihantheme